مجید تربت زاده/
حتی اگر میانههای دهه70 و 80 خیلی هم اهل سیاست و دنبال کردن مسائل سیاست خارجی نبوده باشید، باز هم نمیتوانید ادعا کنید « حمید رضا آصفی» را نمیشناسید. در دههای که گفتیم، دست کم باید سالی چند مرتبه، سخنگوی دستگاه دیپلماسی کشور را در اخبار تلویزیونی دیده باشید که درباره برخی مسائل سیاست خارجی کشور حرف میزند و اغلب دارد چیزی را تکذیب و گاهی هم بندرت تأیید میکند! «آصفی» که حالا برف 66 سالگی، سر و صورتش را سفید کرده، دو سه روز پیش میهمان یک برنامه تلویزیونی بود و بعد از زدن کلی حرفهای جدی درباره برجام، اینستکس، اروپا و... کمی هم خاطره بازی دیپلماتیک کرد. دیپلمات کهنه کار و بازنشسته وقتی حرف از وضعیت و شرایط امروزی سیاست خارجه به میان آمد، گفت: «ما در آن زمان- آغاز دهه 60 - شرایط تنگی برای نفس کشیدن داشتیم... اوایل انقلاب که اصلاً مراوداتی وجود نداشت... نمایندگان ما را جایی راه نمیدادند... شرایط جمهوری اسلامی بسیار سخت بود... بعضیها فکر میکنند اکنون شرایط ما سخت است، در حالی که ما اکنون در روابط خارجی در دوره ماه عسل هستیم»!
احساس نخبگی
بچه میدان «خراسان» پیش از دیپلمات شدن، کمی تا قسمتی نخبه هم به حساب میآمد یا دست کم خودش این جور فکر میکند: «در دبیرستان علوی درس خواندم و درسم متوسط رو به خوب بود. در آن زمان کنکور سخت بود و تنها ۱۰ درصد از شرکت کنندگان قبول میشدند. در مدرسه علوی نخبهها درس میخواندند و ۱۰۰ درصد هم در کنکور قبولی داشت. بیشتر افراد برجسته کشور نیز در این مدرسه درس خواندهاند...». دست سرنوشت سبب شد آدمی که قشنگترین خاطره کودکیاش را قبولی خواهرش در رشته پزشکی میدانست، پس از درس خواندن در دبیرستان نخبهها، لیسانس رشته شیمی را در ایران بگیرد و بعد هم در همین رشته و در انگلستان، دکتر بشود. لطفاً تعجب و سؤال نکنید که چه رابطه و تناسبی میان رشته شیمی و دیپلمات شدن وجود دارد! گویا دهههای 50 و 60 مُد بود که آدمها در کودکی عاشق پزشکی یا خلبانی باشند، در جوانی، پزشکی، فیزیک و یا شیمی بخوانند و در بزرگسالی دیپلمات شوند! نمونه بارزترش دکتر «ولایتی» که کمی پزشک کودکان و بیشتر وزیر امورخارجه بود.
واقعیتش این است که «آصفی» بر اساس رشته تحصیلیاش، سال 1360 برای مدت کمی به وزارت نفت رفت، اما گویا علاقه به خبرنگاری سبب شد راهش را کج کند و از خبرگزاریها سر دربیاورد. مدتی با «کمال خرازی» در خبرگزاری جمهوری اسلامی کار کرد و بعد هم به عنوان معاون به صدا و سیما رفت تا سال 1363 به وسیله «علی اکبر ولایتی» به وزارت خارجه فراخوانده شود. این بار البته تنها مسئله علاقه در کار نبود؛ تسلط به سه زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی سبب شده بود، وزیر خارجه وقت او را دعوت به کار کند.
پس از 17 سال
فکر نکنید به خاطر زبان دانیاش، بلافاصله سخنگو شد. «آصفی» به مدت هشت سال، اولین و آخرین سفیر جمهوری اسلامی در «آلمان شرقی» شد. تسلط به زبان آلمانی جای تجربه و اصول دیپلماتیک را نمیگرفت و شاید برای همین نخستین سوتی دیپلماتیکش را هم در همین دوران داد: «درملاقات با نخست وزیر آلمان شرقی باید درباره چیزهایی صحبت میکردم که مورد علاقه او بود، ولی من هول شدم... نمیدانستم باید چه بگویم... به اشتباه درباره چیزهایی حرف زدم که مورد علاقه خودم بود»! دیوار برلین که فرو ریخت و بعد هم آلمانهای شرقی و غربی یکی شدند «آصفی» به ایران برگشت و برای چهار سال مدیر کل آمریکا و سپس مدیرکل غرب اروپای وزارت خارجه شد. سال 1372 به عنوان سفیر به فرانسه رفت و تا پنج سال بعد در این سمت باقی ماند. اگر تا حالا فکر میکردید که سخنگویی شغلی تشریفاتی است که فقط نیاز به خوب حرف زدن و نه تجربه دیپلماتیک دارد، اشتباه کردهاید، چون «آصفی» پس از 17 سال سفارت و تجربه دیپلماتیک، در سال 1378 به عنوان سومین سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی مشغول به کار شد. سخنگوییاش هشت سال به طول انجامید تا در سال 1385 جایش را به چهارمین سخنگو بدهد و خودش مدتی معاون کنسولی و پارلمانی وزیر خارجه و بعد هم سفیر ایران در امارات شود و در نهایت با همین پست و سمت به بازنشستگی برسد.
خانهنشینی
وقتی وزیر خارجه دولت اصلاحات - کمال خرازی- از وزارت کنار رفت خیلیها گمان میکردند «آصفی» هم با او برود. آقای سخنگو اما در کنار «متکی» وزیر خارجه جدید هم به عنوان سخنگو به کارش ادامه داد. البته سخنگوییاش یک سال و اندی دوام آورد و یکباره خبرگزاریها اعلام کردند او از سخنگویی و از کار در وزارت خارجه استعفا داده است. برخیها نیز نوشتند: سخنگوی وزارت خارجه بازنشسته شد. «آصفی» چند روز بعد مثل همیشه این شایعات را تکذیب کرد و به خبرنگاران گفت: «نه استعفا دادهام و نه بازنشسته شدهام... هشت سال سخنگو بودهام و این در هیچ جای دنیا مرسوم نیست». در حالی که همه همدورههای او در وزارت خارجه یا استعفا داده و یا بازنشسته شده بودند، او ماند تا باز هم به عنوان سفیر کارش را دنبال کند.
جنجالیترین خاطره دوران سفارتش در امارات مربوط به زمانی است که مقدمات سفر «احمدینژاد» به این امیرنشین را فراهم کرد. خبرگزاریهای داخلی و خارجی نوشتند: «مقام اماراتی در دیدار با احمدی نژاد حامل پیامی از آمریکاییها درباره مسائل هستهای بوده است». «آصفی» اما مثل دوران سخنگوییاش این بار هم مسئله پیام هستهای را تکذیب کرد و گفت، گفتوگوها فقط در حد توسعه روابط دوجانبه بوده است. اگر سخنگویی و سفارت را از جمله مشاغل سخت و زیانآور حساب کنید، بازنشستگی «آصفی» میشود همان سال 1388 که کار دیپلماتیک رسمی را رها کرد و خانهنشین شد. در غیر این صورت او باید تا سال 93 در وزارت خارجه میماند تا 30 سال را پُر کند. پس نتیجه میگیریم که آقای سخنگو پنج سال زودتر و با استفاده از قانون بازنشستگی پیش از موعد خودش را خانهنشین کرده است.
بشدت تکذیب میکنم
درست است که از اول مطلب چند بار درباره قدرت و عادت تکذیب کردنش حرف زدیم، اما باور کنید لقب «آقای تکذیب» را ما به او ندادهایم. بیشتر خبرگزاریهای غربی بودند که برای طعنه زدن به سیاست خارجی ایران این لقب را سر زبانها انداختند. خود او هم مدتی پیش در یکی از مصاحبههایش گفت: «اینکه به من لقب مرد همیشه تکذیب را داده بودند، از سوی خارجیها شروع شد و رسانههای داخل هم بازی خوردند و این خط را دنبال کردند. ببینید، اگر شما را هزار بار متهم کنند که در حوادث تروریستی دست داشتید، باید هزار بار آن را تکذیب کنید. غربیها برای آنکه ما را خسته کنند این موضوع را باب کردند... یک شبکه تلویزیونی لسآنجلسی این موضوع را ابداع کرد تا ما را از تکذیب کردن بیندازند. در حالی که مواضع سخنگویی من در آرشیو موجود است و کمتر از 5 درصد جلسات سخنگویی من به تکذیب گذشته است...». البته و احتمالاً شما هم پس از خواندن این قسمت مطلب دارید با خودتان فکر میکنید که « آصفی» در همین چند جمله بالا هم در واقع اهل تکذیب بودنش را بشدت تکذیب کرده است!
دیپلمات فوتبالی
از سال 88 به بعد هر از چندی خبرگزاریها و روزنامهها سراغش رفتهاند و در مقاطع مختلف او را وادار کردهاند درباره وضعیت دیروز و امروز سیاست خارجی ایران نظراتش را بگوید. او سال 89 برای نخستین بار از مفهوم «دیپلماسی عمومی» سخن گفت که در دستگاه سیاست خارجه ما جایش خالی مانده بود. اظهار نظر درباره سرنوشت برجام، عملکرد تیم دیپلماسی دولتهای نهم تا دوازدهم، نقش قدرت دفاعی ایران در دور کردن سایه جنگ از کشور، نخستین گفتوگوهای محرمانه ایران و آمریکا، جنگ در سوریه، روابط ایران و عربستان و... از جمله مهمترین سرفصلهایی بوده که در مدت 10 سال خانهنشینی از او شاهد بودهایم.
جنجالی ترینش هم البته ماجرای نامهای است که گروهی از اصلاح طلبان و اپوزیسیون به مسئولان نظام درباره مذاکره با ترامپ نوشته بودند. در میان امضاکنندگان نامه، امضایی با نام «حمید آصفی» هم دیده میشد. «آصفی» یکی دو روز بعد در یک تکذیبیه اعلام کرد «حمید آصفی» را نمیشناسد و نامه مذاکره را نه دیده و نه امضا کرده است. بعد هم اضافه کرد که: «تجربیات ما میگوید که دولت آمریکا به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست... آمریکاییها با خروج از برجام ثابت کردند که به هیچ توافقی پایبند نیستند».
خانهنشینی «آصفی» هم البته دوام چندانی نیاورد و خرداد سال 1395مسئولان فدراسیون فوتبال با انتخاب او به عنوان مشاور سیاسی، آرامش دوران بازنشستگیاش را بر هم زدند. سخنگو و سفیر سابق، حالا در قامت یک دیپلمات فوتبالی ظاهر شده بود و تلاش داشت با دیپلماسی، پولهای بلوکه شده ایران در فیفا را آزاد کند، موانع برگزاری بازیهای دوستانه را بردارد و کارهای دیگری هم بکند. البته توقع نداشته باشید او در این دوران، خبر و ماجرای مهمی را در فوتبال تکذیب کرده باشد؛ بلکه بر عکس اگر خبرهای مربوط به او را جستوجو کنید به تیترهایی مانند: «فساد در فوتبال ایران وجود دارد» که از قول او منتشر شده هم برخورد میکنید!
نظر شما